loading...
کانون هواداران خواننده های ایرانی
sina77sf&hossin82hn بازدید : 12 یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

گوگوش : بیوگرافی - متولد سال 1328 در تهران. - دارای مدرك تحصیلی متوسطه - فعالیت هنری با عملیات آكروباسی (1334) - فعالیت هنری با خوانندگی (1338) - شروع فعالیت در سینما با بازی در فیلم بیم و امید - شروع مجدد خوانندگی پس از وقفه ای طولانی در سال 1379 (كانادا) بخشی از فیلمشناسی بیم و امید (1339) گدایان تهران (1345) ستاره هفت آسمون (1347) سه دیوانه (1347) پنجره (1349) احساس داغ (1350) بی تا (1351) ممل آمریكایی (1353) شب غریبان (1354) همسفر (1354) ماه عسل (1355) نازنین (1355) در امتداد شب (1356) امشب اشكی می ریزد (1357) بیوگرافی گوگوش به نقل از فائقه آتشین !! : من متولد 1329/2/15 هستم. پدرم صد در صد در زندگی من تاثیر مستقیم گذاشت. او بود که تصمیم گرفت دختر سه سالشو بذاره روی صحنه و به عنوان پارتنر آکروبات بازی خودش انتخاب کنه قبل از اینکه روی صحنه منو بذاره آواز بخونم. پدرم آکروبات می کرد و از روی بند راه می رفت و بند بازی می کرد و قبل از آوازخونی از من به عنوان پارتنر استفاده می کرد. یعنی به این صورت که وقتی روی بند راه می رفت دو تا صندلی را پایه هاشو روی هم می گذاشت و من را روی صندلی دوم می نشوند و صندلی اول راروی چونه اش می گذاشت واز روی بند راه می رفت. این آکروباسی یه جا منو متوقف کرد یعنی صندلی از روی چونه اش لیز خورد و منووسط زمین و هوا از پشت سر با مو هام گرفت. ولی وقتی متوجه شد که من ترانه خواننده ها را یک بار که می خونم دفعه دوم می تونم بخونم این استعداد را در من دید که می تونم صدای خواننده ها را تقلید کنم.این ترانه را از خانم پوران که اون زمان به اسم بانو ناشناس می خوند اجرا می کردم. یک ترانه از خانم دلکش اجرامی کردم به نام رعنا جان، یک ترانه از خانم مرضیه می خوندم یکی از مصطفی پایان می خوندم...کوچکتر از اون بودم که احساس بکنم که روی صحنه دارم برنامه اجرا می کنم یا جلو جمعیت هستم. فقط پدرم گولم می زد که برات عروسک می خرم اگه بری بخونی. به همین دلیل صحنه برام وقتی بزرگتر شدم عادی شد. روی صحنه احساس می کردم تو خونمونم و جمعیت احساس امنیت به من می داد. هر چی تعداد جمعیت بیشتر می شد حس می کردم کار بهتر ی می کنم. از سنین اول دبستان که همون هفت سالگی باشه یواش یواش توام با آزار و رنج شد. چون زندگی خانوادگی و خصوصیم زندگی یک بچه با اون موقعیت نبود. نمی خوام بشکافم اون ماجرا ها رو اما به دلیل داشتن زن پدر، نداشتن فرصت کافی برای درس خوندن و اجرای مداوم برنامه فشار بهم زیاد می آورد. چون هم نان آور خونه بودم هم باید درس می خوندم هم نمی تونستم بچگی کنم. اما این فشار ها روزبه روز منو آبدیده تر می کرد. فکر می کردم روی صحنه کارمو بهتر ادامه بدم. شاید رنج اون زمانها و اذیت و آزاری که شدم میوه شو بعد ها بهم داد.آهنگ های اولیه که خودم شروع کردم به خوندن فکر می کنم مربوط به سال1345 یا 46 شاید هم 44 باشه. چون سال1344 ترانه ای از حسن شماعی زاده خوندم که هیچوقت به صورت صفحه و نوار به بازار نیومد ولی فکر می کنم توی رادیو اجرا کردم به نام شهرزاد قصه گو. اما اولین ترانه ای که رسما به نام خودم اجرا کردم و به صورت صفحه به بازار اومد ترانه قصه ی وفا بود از هنرمند قدیمی و عزیزمون پرویز مقصدی که خیلی هم با استقبال روبرو شد و اون ترانه فروش فوق العاده داشت در زمون خودش. هیچ وقت فکر نمی کردم که در دوران تین ایجری گوگوشی خواهم شد که فردا مردم ازش تصویری دارن اما اینو می دونستم که روی صحنه کارمو بلدم. این رو مطمئن بودم و نمونش رو اون موقع توی ایرونی نمی دیدم. تنها کسی را که می تونستم با خودم مقایسه بکنم با اون ذهن کودکانه ام مایکل جکسون بود که از من کوچکتر بود و اولین سفری که به آمریکا داشتم صفحاتشو تهیه کردم و جالب بود برام که بچه ای مثل خودم از کودکی کار موسیقی می کنه و کارشو بلده. اما یک دوره ای هست که فکر می کنم کارهائی که اجرا کردم کارهای بسیار زیبائی بود. آهنگسازانی که با هاشون کار کردم اولینش واروژان بود و بعد به طور قطع حسن شماعی زاده است. ترانه سراهائی هم که باشون کار کردم و ترانه هاشون واقعا زیبا و به یاد موندنی هستند : ایرج جنتی عطائی، شهیار قنبری و اردلان سرفراز. برگشتن من در سال 1979 به ایران در شرایط بسیار بسیار بدی بود. اون دوران، دوران سختی برای همه بود. چه برای کسانی که داخل ایران بودند و چه کسانی که خارج از ایران بودند. برحسب اتفاق من جزو کسانی بودم که وقتی انقلاب شد خارج از ایران بودم و بخصوص در آمریکا بودم. اون زمون یعنی سال 1979 تعداد ایرانیانی که در آمریکا بودند این قدر نبود. خیلی کم بود و من هم برای دو هفته اومده بودم و وقتی این اتفاق افتاد مجبور به موندن توی امریکا شدم. برای شش ماه، ولی تو این شش ماه این قدر سختی کشیدم که به محض این که تونستم به ایران برگشتم و وقتی به من گفتند اگر بری ایران این اتفاق و اون اتفاق میفته، دیگه برام مهم نبود. در واقع هر اتفاقی را برای خودم با آغوش باز می پذیرفتم. به این شدت حالم بد بود و حال خوشی نداشتم و وقتی هم که تصمیم گرفتم برگردم، دیگه هیچ چیزی نمی تونست رای منو عوض کنه حتی اگه اعدام می شدم...در واقع پس از این که از زندان رها شدم تحمل کردم و تا همین اواخر در ایران ممنوع الخروج بودم و دلم می خواست که با پاسپورت از ایران خارج بشم. در عین حال فکر می کردم که چه کاری دیگه برا انجام دادن دارم؟! ولی وقتی شوق مردم رو توی خیابون می دیدم از طرفی این احساس بهم دست می داد که من تصمیم شخصی نمی تونم بگیرم . وضعیت من یک وضعیت شخصی و خصوصی نیست. گوگوش متعلق به پهنه ی هنره و دنیای موسیقی و جوابگو به مردم. صداشو دوست دارن، برنامه هاشو دوست دارن. اما از طرفی هم اون دوران به من یک افسردگی داده بود(انگزایتی). این افسردگی باعث شده بود که به طور کلی از کار کردن مایوس بشم. از پرداختن به موسیقی و تمرین مایوس بشم. اصلا قدرت کار نداشتم. اما این اواخر قبل از اومدن باید انصافا بگم که مسعود کیمیائی خیلی تشویقم می کرد که کار بکنم تو خونه. اما انگیزه ی کار کردن نداشتم. چون اگه می خواستم یه ترانه بسازم، نه آهنگساز داشتم، نه تنظیم کننده نه یه شعر . گیریم که همه ی این ها پیدا می شد، اجازه ی طبع نداشتم که به من وقت استودیو بدن. در نتیجه دیگه ول کرده بودم. اما وقتی به من پیشنهاد شد که برای اجرای کنسرت به خارج از ایران بیام، در واقع بیشتر به خاطر دیدن پسرم و نوه ام این کار را قبول کردم ولی وقتی در کوران اجرای کنسرت قرار گرفتم دیگه اون سیل منو برد و تا جائی برد که الساعه در خدمت شما هستم. احساسی که اون لحظه ای که سوار هواپیما شدم و از فرودگاه مهرآباد به طرف تورونتو در پرواز بودم احساسیه که شاید نشه با کلام گفت! باور نمی کنید، اما هر لحظه فکر می کردم هواپیما را دومشو می گیرن و دوباره می شونن. یعنی مث کارتون بود برام! تا زمانی که هوا پیما از روی باند تیک آپ نکرده بود، فکر می کردم الآن می ریزن توی هواپیما. زمانی هم که راه افتاد و هنوز روی باند راه می رفت فکر می کردم الآن جلوشو می گیرن و می ایستوننش. زمانی هم که باز تو هوا و تو آسمون ایران بودیم می گفتم باز با بی سیم از برج مراقبت می گن هوپیما را برگردونین! یعنی این قدر این حس نا امنی و وحشت توی وجودم بود که همش به این فکر می کردم که نکنه جلوی پرواز منو بگیرن!

sina77sf&hossin82hn بازدید : 13 یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
 

منصور :

طی دهه ی اخیر ٬ منصور از یک خواننده ی گمنام به یک شخصیت بین المللی تبدیل شده است ٬ بطوری که فهرستی از بهترین آلبوم های موسیقی را در کارنامه ی خود ثبت کرده است CD وآلبوم "فراری" که ویژگی اصلی آن مفهوم مثبت ترانه ها و موسیقی ساده و روان قطعات می باشد ٬ به عنوان پنجمین کار منصور با شرکت ترانه وهشتمین کار منصور در مجموع است که احتمالا در اوایل سال 2005 میلادیبه بازار خواهد آمد.
هرچند منصور آثار خود را خارج از ایران ضبظ میکند و فروش آثار در ایران غیر قانونی می باشد ٬ ولی وی در ایران نیز به عنوان یکی از مشهورترین هنرمندان ایرانی مطرح است.
جدا از فروش میلیونی آثار منصور و استقبال کم نظیری که از کنسرت های منصور در سراسر جهان میشود ٬ موسیقی وی به بخشی جدا ناشدنی از  زندگی ایرانیها تبدیل شده است.
آهنگ "دیوونه" ی منصور به طور ویژه ای در استادیوم های فوتبال در ایران مشهور شده است ٬ هزاران فوتبال دوست ٬ هنگامی که اشتباهی از یکی از بازیکنان یا داور سر میزند ٬ با فریاد "دیوونه ٬ دیوونه" به دسته جمعی این آهنگ را میخوانند.
و همچنین قطعاتی از برخی دیگر از آثار مشهور منصور مانند "فقط بخاطر تو" و "عزیز دلمی" هر از گاهی در فیلم های ایرانی به گوش میرسد.
منصور در تهران به دنیا آمد و سپس در سن 13 سالگی وارد خاک آمریکا شد.
وی در سنین نوجوانی هرگاه فرصتی می یافت در مدرسه و مهمانی ها به خواندن میپرداخت.
منصور درمورد عشق و علاقه ی خود نسبت به موسیقی سنتی ایران میگوید : (( هنگاهی که جوانتر بودم همیشه تحت تاثیر ملودیهای سنتی ایران آواز میخواندم. )) پس از اتمام دوران دبیرستان منصور به عنوان همخوان روی صحنه و در استودیوهای ضبط موسیقی به کار پرداخت. پس از گذشت مدتی تا منصور با روند کار در استودیو ضبط موسیقی آشناتر شد ٬ یکی از موسیقیدانانی را که از قبل با او سابقه ی همکاری داشت را به منظور تنظیم آهنگها در پروژه شخصی خود به استخدام درآورد.
منصور ضبط اولین آلبوم خود را با سرمایه ی شخصی حاصل از درآمد فروشگاه موبایل متعلق به خود ٬ در سال 1991 آغاز کرد. منصور در این باره میگوید : (( من عاشق موسیقی هستم اما در عین حال از هیجان حاصل از دنیای خرید و فروش نیز لذت میبرم. ))
پروژه ی منصور 3 سال برای کامل شدن طول کشید زیرا منصور اصرار داشت از بهترین امکانات و روش ها برای ضبط کارهایش استفاده کند در این مدت منصور تحت آموزش استادان آواز ٬ تکنیک آوازش را بهبود بخشید. اولین آلبوم منصور به نام August 1994 در سرانجام فرفره های بی باد" توسط شرکت کلتکس به بازار آمد.منصور با چشیدن طعم موفقیت ٬ در عرض 4 سال 3 آلبوم دیگر نیز به بازار
داد : "تصویر آخر" ٬ "دریچه" و "قایق کاغذی". همان طور که کم کم بر طرفداران منصور اضافه می شد ٬ یک فیلم ساز مستقل ایرانی به نام "بابک شکریان" در سال 1999 از منصور برای بازی در فیلم "آمریکای زیبا" دعوت کرد. بازی در این فیلم هم زمان با ضبط پنجمین آلبوم منصور بود ٬ اما با این حال منصور اشتیاق زیادی برای تجربه ی بازیگری داشت.
تجربه ی کارهای مختلف باعث افزایش خلاقیت منصور شد ; درنتیجه منصور در آلبوم "فقط بخاطر تو" اولین آهنگ خود را ساخت. منصور در مورد احساساتی که باعث شد وی به آهنگ سازی بپردازد میگوید : (( قطعه ی خاصی از این آلبوم بیان علاقه ی شخصی من به موسیقی است ٬ آن چیزی که از بچگی در مورد موسیقی در قلبم احساس میکردم ٬ اگرچه ساختار اصلی موسیقی مرا موسیقی پاپ تشکیل میدهد ٬ اما به موسیقی سنتی ایران نیز علاقه ی زیادی دارم. ))
وقتی آلبوم "فقط بخاطر تو" در March 2000 به بازار آمد ٬ منصور که قسمت عمده ی سرمایه گذاری آلبوم را خودش انجام داده بود ٬ مضطرب و نگران بود ; اما این آلبوم خیلی سریع به بهترین اثر منصور تا آن زمان تبدیل شد که فروشی میلیونی داشت ( البته گزارش ها ی مربوط به فروش این آلبوم ٬ قابل اعتماد نیست زیرا در بسیاری موارد تکثیر به صورت غیر مجاز بوده )
آهنگ های این آلبوم همراه با ویدئوها ی آن به عنوان یک موفقیت قابل توجه ٬ پلی میان ایرانیان داخل و خارج کشور ایجاد کرد.
آهنگ "فقط بخاطر تو" به عنوان وجه اشتراک تمام ایرانیها در سراسر دنیا و احتمالا به محبوب ترین آهنگ ایرانی در طی 2 دهه ی اخیر تبدیل شد.
این آهنگ در همه ی کلوپ های شبانه ٬ پارتی ها ٬ تلویزیون ها و ایستگاههای رادیویی شنیده میشد.
در آن زمان "فقط بخاطر تو" آنقدر همه گیر شد که تقریبا به عنوان یک سرود ملی درآمد. اما خود منصور اظهار دارد که گاهی آهنگهای مورد علاقه ی خودش مورد توجه مردم قرار نمیگیرد ; مانند آهنگ "انتظار" که منصور شخصا علاقه ی خاصی به آن دارد.
ششمین آلبوم منصور به بازار آمد December 2001در آلبوم "زندگی" که سومین همکاری منصور با شرکت ترانه بود. که طرفداران منصور با دیدن قیافه ی جدید او در ویدئوهای آلبوم زندگی ٬ شگفت زده شدند. منصور دراین باره میگوید : (( من موهایم را بلند کردم زیرا میخواستم نسبت به ویدئوهای قبلی ظاهر متفاوتی داشته باشم. من به همراه گروهArizona ٬ New Mexico ٬ Texas ٬ موسیقیی که با آنها کار میکردم به  Grand Canyon ٬ Monument Park و White Sands   رفتیم تجربه ی بسیار خوبی بود که در همین زمان فیلم "آمریکای زیبا" در چندین فستیوال فیلم در Berlin ٬ Marrakech ٬ Gothenburg و Los Angeles  به نمایش در آمد  و از طرف منتقدان مورد ستایش قرار گرفت و چند جایزه به خود تعلق داد ; این امر باعث شد منصور به شنونده های جدیدی در سراسر دنیا معرفی شود. هفتمین آلبوم منصور با نام "دیوونه" ٬ دو آهنگ محبوب دیگر را از منصور معرفی کرد ; یکی "دیوونه" که نام آلبوم جدید او نیز بود و دیگری "عزیز دلمی". به تدریج طرفداران فارسی زبان جدیدی از افغانستان ٬ تاجیکستان ٬ بحرین ٬ امارات ٬ قطر ٬ کویت و ترکیه نیز بر طرفداران قبلی منصور اضافه شدند ; درنتیجه منصور به یکی از موفق ترین هنرمندان خاورمیانه تبدیل شد.
زلزله ی ویران کننده ای در جنوب شرقی ایران  در December, 26, 2003 رخ داد که بیش از 26 هزار نفر کشته و 9 هزار نفر مجروح بر جای گذاشت.
این زلزله ٬ یکی از مصیبت بارترین بلاهای طبیعی قرن بود. منصور به یاد کسانی که در این حادثه ی غم انگیز از دست رفتند ٬ ویدئوی جدیدی برای نوروز 2004 تهیه کرد به نام "عیدی ندارم". ابتدا قرار بود این آهنگ فقط در قالب یک ویدئو ارائه شود ٬ اما تقاضای طرفداران تا حدی بود که منصور تصمیم گرفت این آهنگ را به آلبوم آینده ی خود اضافه کند.
به دنبال ارائه ی آلبوم "فراری" ٬ منصور امیدوار است که طرفداران خود را از
فرهنگ ها و زبان های مختلف افزایش دهد.
امروز منصور قسمتی از زندگی میلیون ها ایرانیست. به نظر میرسد که صدای منصور در هر خانه ای شنیده میشود. در چنین روزگاری پیام امیدبخش منصور از هر زمان دیگری مهم تر است.
منصور به این حرف گاندی اعتقاد دارد :‌ (( تو باید همان تغییری باشی که انتظار داری در جهان به وقوع بپیوندد. ))
منصور در حال حاضر در لس آنجلس زندگی میکند ٬ اما بیشتر وقتش به سفر در دور دنیا میگذرد. گرچه منصور دیگر در ایران زندگی نمیکند اما ایران همیشه قسمتی از وجود اوست و همیشه با او خواهد بود

sina77sf&hossin82hn بازدید : 12 یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

 

شکیلا :

شکیلا در 13 اردیبهشت 1341 در تهران به دنیا آمد و کوچکترین فرزند خانواده می باشد
. او از سنین کودکی به موسیقی علاقمند بود و در میهمانیهای خانوادگی هنرنمایی می کرد . در 9 سالگی به دعوت یکی ازهنرمندان به اجرای برنامه در یک شوی تلویزیونی پرداخت و همان سبب شد دست اندرکاران رادیو و تلویزیون از او دعوت کنند خوانندگی را به طور حرفه ای ادامه دهد ولی به علت مخالفت خانواده او به ادامه تحصیلش پرداخت و فعالیت هنریش را محدود به شرکت در مسابقات هنری مدارس و جشنهای خانوادگی کرد.
در سن 15 سالگی مدتی نزد مرحوم استاد محمود کریمی به یادگیری ردیف های موسیقی پرداخت ولی متاسفانه به علت انقلاب هنرستان تعطیل شد و پس از چندی شکیلا برای ادامه تحصیلات دانشگاهی به آمریکا سفر کرد . او در رشته موسیقی کلاسیک به تحصیل پرداخت و تصمیم گرفت بالاخره به آرزوی دیرینه خود جامه عمل بپوشاند . در سال 1368 اولین آلبوم خود را به همکاری بابک افشار به بازار روانه کرد و تاکنون 11 آلبوم به دوستداران خود در سر تاسر دنیا تقدیم کرده است .


شکیلا از عوایل فعالیت هنریش مجذوب اشعار مولانا بود و به همین جهت در هر یک از  آلبوم های خود آثاری از این اشعار گرانقدر را اجرا کرده است .

به گفته چندی از صاحب نظران تلفیق اشعار مولانا با صدا ملکوتی شکیلا در روخ شنونده  ثأثیر بسزایی دارد .



شکیلا دارای دو فرزند می باشد . شهراد و بهراد که 16 و 13 سال دارند . او شغل  مادری را در درجه اول اهمیت می داند و به همین دلیل قسمت عمده ای از وقت خود را به نگهداری از فرزندانش اختصاص داده است .

آرزوی نهانی شکیلا بازگشت به وطن و اجرای برنامه در شهرهای بزرگ ایران است.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 30
  • بازدید کلی : 315
  • کدهای اختصاصی
    سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ

    كد موسيقي براي وبلاگ